دومين سالگرد ازدواج من و عشقم و پايان 11ماهگي نفسمون
اين بار دلم ميخواد فقط از عشقم ، از مردترين مرد زندگي من و دخترم بنويسم... همنفسي كه دو سال تمام در كنارش نفس كشيدم ،خنديدم،زندگي كردم. عشقي كه با چشمهاي مهربونش به قلبم آرامش هديه داد،با وجود قشنگش تمام وجودم شد لذت زندگي كردن رو تويه اين دو سال كنار عشقم از ته قلبم احساس كردم و روزي كه فهميدم قسمتي از وجود عشقم درون من داره شكل ميگيره اين عشق بينمون رنگ تازه اي بخودش گرفت. خدا با وجود يه فرشته ناز چراغ خونمون رو نوراني تر كرد،شادي و بركت رو به خونمون آورد... من شدم مادر بچه عشقم و تو هم شدي بي همتاترين باباي دنيا... اينم بگم ثمره عشقمون داره 1ساله ميشه امروز 11ماهگيش هم تمام شد چققققدر ...
نویسنده :
مامان آزی
14:8